معنی فارسی fracturing
B1شکستگی به معنای فرایند ایجاد ترکها یا شکافها در مواد به منظور جداسازی آنها یا بهبود جریان است.
The act of creating fractures in materials, often for resource extraction.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To break, or cause something to break.
معنی(verb):
To amuse (a person) greatly; to split someone's sides.
noun
معنی(noun):
The act by which something is fractured.
example
معنی(example):
تکنیکهای شکستگی برای استخراج نفت از عمق زمین استفاده میشود.
مثال:
Fracturing techniques are used to extract oil from deep underground.
معنی(example):
فرآیند شکستگی میتواند به بهبود جریان آب در چاهها کمک کند.
مثال:
The fracturing process can help improve water flow in wells.
معنی فارسی کلمه fracturing
:
شکستگی به معنای فرایند ایجاد ترکها یا شکافها در مواد به منظور جداسازی آنها یا بهبود جریان است.