معنی فارسی fraile

B1

شخص یا چیزی که ضعیف و ناتوان باشد.

Weak or delicate in nature, often used to describe condition or appearance.

example
معنی(example):

درخت ضعیف در برابر باد ایستادگی می‌کرد.

مثال:

The fraile tree struggled to stand against the wind.

معنی(example):

ظاهر ضعیف او او را ظریف نشان می‌داد.

مثال:

Her fraile appearance made her look delicate.

معنی فارسی کلمه fraile

: معنی fraile به فارسی

شخص یا چیزی که ضعیف و ناتوان باشد.