معنی فارسی franchisal
B2مربوط به حق امتیاز یا فرانچایز، به معنای سیستم و قوانین میان یک فرانچایزده و فرانچایزگیرنده.
Relating to the rights and obligations in a franchising agreement.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
قرارداد فرانچایز حقوق و تعهدات را مشخص میکند.
مثال:
The franchisal agreement outlines the rights and obligations.
معنی(example):
درک شرایط فرانچایز برای موفقیت حیاتی است.
مثال:
Understanding the franchisal terms is crucial for success.
معنی فارسی کلمه franchisal
:مربوط به حق امتیاز یا فرانچایز، به معنای سیستم و قوانین میان یک فرانچایزده و فرانچایزگیرنده.