معنی فارسی frankly
B1 /ˈfɹæŋkli/به صورت صریح و بدون تصنع، به معنای بیان حقیقت به شیوه‌ای مستقیم و بی‌پرده است.
In an open, honest, and straightforward manner.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
(manner) In a frank, open or (too) honest manner.
مثال:
He spoke frankly about the economy.
معنی(adverb):
(sentence adverb) In truth, to tell the truth.
example
معنی(example):
صادقانه بگویم، فکر می‌کنم باید رویکرد خود را تغییر دهیم.
مثال:
Frankly, I think we need to change our approach.
معنی(example):
او به صورت صریح درباره نگرانی‌هایش در مورد پروژه صحبت کرد.
مثال:
She spoke frankly about her concerns regarding the project.
معنی فارسی کلمه frankly
:
به صورت صریح و بدون تصنع، به معنای بیان حقیقت به شیوه‌ای مستقیم و بی‌پرده است.
