معنی فارسی franzy
B1دیوانهوار، حالتی از هیجان یا اختلال عاطفی که ممکن است به رفتارهای عجیب و غریب منجر شود.
Franzy refers to a state of agitation or irrational behavior, often characterized by excitement or loss of control.
- OTHER
example
معنی(example):
حال و هوای دیوانهوار او همه را به خنده انداخت.
مثال:
Her franzy mood made everyone laugh.
معنی(example):
او وقتی بازی را باخت به حالت دیوانگی رفت.
مثال:
He went into a franzy when he lost the game.
معنی فارسی کلمه franzy
:دیوانهوار، حالتی از هیجان یا اختلال عاطفی که ممکن است به رفتارهای عجیب و غریب منجر شود.