معنی فارسی frapped

B1

فرپ کردن به معنای مخلوط کردن و خرد کردن مواد غذایی است، معمولاً برای ایجاد نرمی و ترکیب بهتر.

To crush or blend something into a smooth or fine consistency.

verb
معنی(verb):

To draw together tightly; to secure by many turns of a lashing.

معنی(verb):

To strike.

example
معنی(example):

او دانه‌های قهوه را برای تهیه نوشیدنی فرپ کرد.

مثال:

She frapped the coffee beans to prepare the drink.

معنی(example):

سرآشپز مواد را برای دسر فرپ کرد.

مثال:

The chef frapped the ingredients for a dessert.

معنی فارسی کلمه frapped

: معنی frapped به فارسی

فرپ کردن به معنای مخلوط کردن و خرد کردن مواد غذایی است، معمولاً برای ایجاد نرمی و ترکیب بهتر.