معنی فارسی freeheartedly
B1با سخاوت و بدون توقع عمل کردن.
In a generous or kind-hearted manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با قلبی باز داد و هیچ انتظاری در ازای آن نداشت.
مثال:
She gave freeheartedly, not expecting anything in return.
معنی(example):
او همیشه دانشش را با سخاوت تقسیم میکند.
مثال:
He always shares his knowledge freeheartedly.
معنی فارسی کلمه freeheartedly
:با سخاوت و بدون توقع عمل کردن.