معنی فارسی freesilverism

B2

فرهنگ لغت: جنبشی اجتماعی و اقتصادی که خواستار استفاده از نقره به عنوان مبنای پول است.

A social and economic movement advocating for the use of silver as a basis for currency.

example
معنی(example):

فری‌سیلوریزم یک جنبش مهم در قرن نوزدهم بود.

مثال:

Freesilverism was a major movement in the 19th century.

معنی(example):

اصول فری‌سیلوریزم بر بسیاری از بحث‌های سیاسی تأثیر گذاشت.

مثال:

The principles of freesilverism influenced many political discussions.

معنی فارسی کلمه freesilverism

:

فرهنگ لغت: جنبشی اجتماعی و اقتصادی که خواستار استفاده از نقره به عنوان مبنای پول است.