معنی فارسی frescoing
B1فراکنش، تکنیکی در نقاشی دیوار که در آن رنگها را روی گچ مرطوب به کار میبرند.
The technique of mural painting executed on freshly laid wet plaster.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To paint using fresco.
noun
معنی(noun):
A fresco.
مثال:
The ceiling was covered in ornate frescoings.
example
معنی(example):
هنرمند در حال نقاشی دیوار با رنگهای زیبا است.
مثال:
The artist is frescoing the wall with beautiful colors.
معنی(example):
فراکسان پس از گذشت زمانهای دور، تبدیل به تکنیکی محبوب شده است.
مثال:
Frescoing has been a popular technique since ancient times.
معنی فارسی کلمه frescoing
:
فراکنش، تکنیکی در نقاشی دیوار که در آن رنگها را روی گچ مرطوب به کار میبرند.