معنی فارسی fribbled

B1

فرایبل، در اینجا به معنای وقت‌گذرانی یا بازی کردن بی‌هدف است.

To play or engage in an activity aimlessly.

example
معنی(example):

کودک تمام روز با اسباب‌بازی‌هایش فرایبل شد.

مثال:

The child fribbled with his toys all day.

معنی(example):

او در پروژه به صورت فرایبل پیش رفت.

مثال:

She fribbled her way through the project.

معنی فارسی کلمه fribbled

: معنی fribbled به فارسی

فرایبل، در اینجا به معنای وقت‌گذرانی یا بازی کردن بی‌هدف است.