معنی فارسی fribbles
B1چیزهای پیش پا افتاده و بیاهمیت که صرفاً برای سرگرمی به کار میروند.
Trivial or petty things that are considered insignificant or frivolous.
- noun
noun
معنی(noun):
A trifling action.
معنی(noun):
A trifler.
معنی(noun):
A frivolous, contemptible fellow; a fop.
example
معنی(example):
فرابلها میتوانند به چیزهای مسخرهای اشاره کنند که واقعاً اهمیت ندارند.
مثال:
Fribbles can refer to silly little things that don’t really matter.
معنی(example):
او همیشه نگران فرابلها است به جای اینکه بر مسائل مهم متمرکز شود.
مثال:
She always worries about fribbles instead of focusing on important issues.
معنی فارسی کلمه fribbles
:
چیزهای پیش پا افتاده و بیاهمیت که صرفاً برای سرگرمی به کار میروند.