معنی فارسی frication
B2فرکیشن، اصطکاکی است که بین دو سطح در تماس ایجاد میشود و میتواند منجر به انرژی حرارتی و دیگر اثرات شود.
The act or process of rubbing or touching against something causing friction.
- NOUN
example
معنی(example):
سایش دو سطح به مرور زمان باعث فرکیشن شد.
مثال:
The frication of the two surfaces caused wear over time.
معنی(example):
فرکیشن مفهومی در فیزیک است که برای توصیف اصطکاک استفاده میشود.
مثال:
Frication is a concept used in physics to describe friction.
معنی فارسی کلمه frication
:فرکیشن، اصطکاکی است که بین دو سطح در تماس ایجاد میشود و میتواند منجر به انرژی حرارتی و دیگر اثرات شود.