معنی فارسی frippery
B1تزئینات اضافی یا غیرضروری، معمولاً در زمینه مد یا سبک زندگی، که ممکن است ظاهری زیبا وحالت شیک به آن اضافه کند.
Excessive decoration or embellishment; trimmings or accessories that serve no practical purpose.
- noun
Ostentation, as in fancy clothing.
Useless things; trifles.
Cast-off clothes.
The trade or traffic in old clothes.
The place where old clothes are sold.
Hence: secondhand finery; cheap and tawdry decoration; affected elegance.
لباس پر از تزئینات اضافی و غیرضروری بود.
The dress was full of frippery and unnecessary embellishments.
او از پوشیدن تزئینات اضافی لذت می‌برد، با وجود عدم کارایی آن‌ها.
She enjoyed wearing frippery, despite its lack of practicality.
معنی فارسی کلمه frippery
:
تزئینات اضافی یا غیرضروری، معمولاً در زمینه مد یا سبک زندگی، که ممکن است ظاهری زیبا وحالت شیک به آن اضافه کند.
