معنی فارسی frisket

B2

فریسکت، ماده‌ای که به‌عنوان پوشش در مواقعی که نمی‌خواهید رنگ به آن ناحیه برسد، استفاده می‌شود.

A masking material used in painting and airbrushing to protect areas from being painted.

noun
معنی(noun):

A thin frame in a printing press that holds the sheet of paper in position and acts as a mask.

example
معنی(example):

من از یک فریسکت برای محافظت از کاغذ در حین رنگ‌آمیزی استفاده کردم.

مثال:

I used a frisket to protect the paper while painting.

معنی(example):

هنرمند از فریسکت برای ایجاد لبه‌های تیز در آثار خود استفاده کرد.

مثال:

The artist applied frisket to create sharp edges in her artwork.

معنی فارسی کلمه frisket

: معنی frisket به فارسی

فریسکت، ماده‌ای که به‌عنوان پوشش در مواقعی که نمی‌خواهید رنگ به آن ناحیه برسد، استفاده می‌شود.