معنی فارسی frizziness
B1وز شدن، حالتی از موها که در آن موها به دلیل رطوبت یا خشکی، به صورت نامنظم و پف کرده به نظر میرسند.
A state of hair where it becomes unmanageable, frizzy, and puffy, often caused by humidity or dryness.
- NOUN
example
معنی(example):
امروز موهایش بسیار وز کرده است.
مثال:
Her hair has a lot of frizziness today.
معنی(example):
وز شدن مو میتواند حالت دادن به آن را دشوار کند.
مثال:
Frizziness can make hair difficult to style.
معنی فارسی کلمه frizziness
:وز شدن، حالتی از موها که در آن موها به دلیل رطوبت یا خشکی، به صورت نامنظم و پف کرده به نظر میرسند.