معنی فارسی fro-yo

A2

فریو، اصطلاحی غیررسمی برای ماست یخ‌زده است که اغلب به صورت دسر یا غذای شیرین سرو می‌شود.

An informal term for frozen yogurt.

noun
معنی(noun):

Frozen yoghurt

example
معنی(example):

بیا بعد از شام فریو بخوریم.

مثال:

Let’s get some fro-yo after dinner.

معنی(example):

فروشگاه فریو انواع مختلفی از تزیینات دارد.

مثال:

The fro-yo shop has a wide range of toppings.

معنی فارسی کلمه fro-yo

: معنی fro-yo به فارسی

فریو، اصطلاحی غیررسمی برای ماست یخ‌زده است که اغلب به صورت دسر یا غذای شیرین سرو می‌شود.