معنی فارسی front-on

B1

رو به جلو توصیف وضعیتی است که در آن یک فرد یا شی مستقیماً به سمت جلو قرار دارد.

Positioned directly facing forward; situated in a way that is front-facing

example
معنی(example):

بهترین نمای کوه از جلو است.

مثال:

The view of the mountain is best front-on.

معنی(example):

او برای عکاسی از جلو به دوربین نگاه کرد.

مثال:

He faced the camera front-on for the photograph.

معنی فارسی کلمه front-on

: معنی front-on به فارسی

رو به جلو توصیف وضعیتی است که در آن یک فرد یا شی مستقیماً به سمت جلو قرار دارد.