معنی فارسی frubbish

B1

کلمه‌ای غیررسمی برای توهین به سخن یا فکر بی‌اهمیت.

An informal term used to insult a trivial or nonsensical statement.

example
معنی(example):

آن ایده فقط فرابیش است؛ ما به یک طرح بهتر نیاز داریم.

مثال:

That idea is just frubbish; we need a better plan.

معنی(example):

در جلسه چیزهای فرابیش نگو.

مثال:

Don't say frubbish things in the meeting.

معنی فارسی کلمه frubbish

:

کلمه‌ای غیررسمی برای توهین به سخن یا فکر بی‌اهمیت.