معنی فارسی frugged

B1

فرگ کردن، نوعی رقص شاداب و سرگرم‌کننده، معمولاً با حرکات سریع و متنوع.

To dance in a lively and energetic style, typically associated with a specific rhythm.

verb
معنی(verb):

To perform this dance.

example
معنی(example):

آنها تمام روز در جشنواره فرگ کردند.

مثال:

They frugged all day at the festival.

معنی(example):

او هنگام پخش آهنگ مورد علاقه‌اش به طور پرانرژی فرگ کرد.

مثال:

He frugged energetically when his favorite song played.

معنی فارسی کلمه frugged

: معنی frugged به فارسی

فرگ کردن، نوعی رقص شاداب و سرگرم‌کننده، معمولاً با حرکات سریع و متنوع.