معنی فارسی fruitbody
B1بدن میوهای، بخش بیرونی و قابل مشاهدهای از قارچ که به تولید اسپور یا میوه کمک میکند.
The visible, external part of a fungus that aids in producing spores or fruits.
- noun
noun
معنی(noun):
Fruiting body
example
معنی(example):
بدن میوهای قارچ معمولاً بالای خاک قابل مشاهده است.
مثال:
The fruitbody of the mushroom is usually visible above the soil.
معنی(example):
برخی از گونهها بدن میوهای دارند که میتواند بسیار بزرگ رشد کند.
مثال:
Some species have a fruitbody that can grow very large.
معنی فارسی کلمه fruitbody
:
بدن میوهای، بخش بیرونی و قابل مشاهدهای از قارچ که به تولید اسپور یا میوه کمک میکند.