معنی فارسی fruitlets
B1میوههای کوچک، میوههای جوان و نابالغ که پیش از رسیدن کامل به وجود میآیند.
Small, young, and immature fruits that develop before they fully ripen.
- noun
noun
معنی(noun):
A young, unripe fruit
example
معنی(example):
میوههای کوچک روی درخت شروع به رسیدن کردند.
مثال:
The fruitlets on the tree were starting to ripen.
معنی(example):
میوههای کوچک، میوههای کوچک و نابالغی هستند که بر روی گیاهان رشد میکنند.
مثال:
Fruitlets are small, immature fruits that grow on plants.
معنی فارسی کلمه fruitlets
:
میوههای کوچک، میوههای جوان و نابالغ که پیش از رسیدن کامل به وجود میآیند.