معنی فارسی frust

B1

احساس نارضایتی و ناراحتی از شرایط.

A feeling of dissatisfaction and unhappiness regarding circumstances.

example
معنی(example):

او اغلب بعد از کار کردن تمام روز احساس فرست می‌کند.

مثال:

He often feels frust after working all day.

معنی(example):

تیم بعد از پروژه طولانی فرست بود.

مثال:

The team was frust after the long project.

معنی فارسی کلمه frust

: معنی frust به فارسی

احساس نارضایتی و ناراحتی از شرایط.