معنی فارسی fugally

B1

صرفه‌جوانه، به شیوه‌ای که در آن از هزینه‌های غیرضروری پرهیز می‌شود و به جمع‌آوری و حفظ منابع مالی پرداخته می‌شود.

In a manner that shows careful use of resources, especially money.

example
معنی(example):

او به طور صرفه‌جویانه با عدم خوردن در رستوران، پول پس‌انداز می‌کند.

مثال:

She saves money fugally by not eating out.

معنی(example):

او به طور صرفه‌جویانه زندگی می‌کرد و همیشه به دنبال حراج‌ها و تخفیف‌ها بود.

مثال:

He lived fugally, always looking for sales and discounts.

معنی فارسی کلمه fugally

: معنی fugally به فارسی

صرفه‌جوانه، به شیوه‌ای که در آن از هزینه‌های غیرضروری پرهیز می‌شود و به جمع‌آوری و حفظ منابع مالی پرداخته می‌شود.