معنی فارسی fugling

B1

پرنده جوان، به ویژه پرنده‌ای که هنوز تمام مهارت‌های پروازی خود را به دست نیاورده است.

A young bird learning to fly.

example
معنی(example):

پرنده جوان در حال یادگیری پرواز از والدینش بود.

مثال:

The fugling was learning to fly from its parents.

معنی(example):

دیدن اینکه پرنده جوان پرواز خود را تمرین می‌کند، تجربه‌ای دلپذیر است.

مثال:

Watching the fugling practice its flight is a delightful experience.

معنی فارسی کلمه fugling

: معنی fugling به فارسی

پرنده جوان، به ویژه پرنده‌ای که هنوز تمام مهارت‌های پروازی خود را به دست نیاورده است.