معنی فارسی full-mouthed

B1

نتیجه‌ای که نشان‌دهنده وضوح و قوت در بیان با صدای بلند باشد.

Describing a loud and clear manner of speaking, often used to denote confidence.

example
معنی(example):

سگ با صدای دهان باز پارس کرد.

مثال:

The dog barked with a full-mouthed sound.

معنی(example):

او به شیوه‌ای دهان باز صحبت کرد، به وضوح و با اعتماد به نفس.

مثال:

He spoke in a full-mouthed manner, clearly and confidently.

معنی فارسی کلمه full-mouthed

: معنی full-mouthed به فارسی

نتیجه‌ای که نشان‌دهنده وضوح و قوت در بیان با صدای بلند باشد.