معنی فارسی fully fledged
B2کاملا رشد کرده و آماده برای عمل یا فعالیت؛ در زمینههای مختلف به کسی که همه مهارتها را به دست آوردهاند اطلاق میشود.
Having developed to the fullest extent; completely developed or matured.
- adjective
(of a bird) Having all its feathers; able to fly.
Having full qualification, credentials or preparation; entire; real.
After she passes the bar exam, she will be a full-fledged lawyer.
پرنده به طور کامل پرپشت شد و آماده پرواز بود.
The bird became fully fledged and was ready to fly.
پس از ماهها آموزش، او به یک کارشناس کاملاً آموزشدیده در رشته خود تبدیل شد.
After months of training, she became a fully fledged expert in her field.
معنی فارسی کلمه fully fledged
:
کاملا رشد کرده و آماده برای عمل یا فعالیت؛ در زمینههای مختلف به کسی که همه مهارتها را به دست آوردهاند اطلاق میشود.