معنی فارسی fundal

B2

پایه‌ای یا مرتبط با کف زمین یا زیر ساخت، به ویژه در زمینه‌های بیولوژیکی.

Related to or situated at the bottom or base.

adjective
معنی(adjective):

Of or pertaining to a fundus

example
معنی(example):

پشتیبانی پایه‌ای در منظر آن را جذاب‌تر کرد.

مثال:

The fundal support in the landscape made it more attractive.

معنی(example):

او به پایه فرهنگی محلی ارج نهاد.

مثال:

He appreciated the fundal of the local culture.

معنی فارسی کلمه fundal

: معنی fundal به فارسی

پایه‌ای یا مرتبط با کف زمین یا زیر ساخت، به ویژه در زمینه‌های بیولوژیکی.