معنی فارسی funerally
B1به شیوهای که مربوط به مراسم خاکسپاری یا غم و اندوه باشد.
In a manner that relates to a funeral; somber and serious.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز جدی صحبت کرد، گویی موضوع بحث بسیار مهم است.
مثال:
He spoke funerally, as if the topic of discussion was very serious.
معنی(example):
جو در خلال مراسم یادبود به طرز غمانگیزی جدی بود.
مثال:
The mood was funerally somber during the memorial service.
معنی فارسی کلمه funerally
:به شیوهای که مربوط به مراسم خاکسپاری یا غم و اندوه باشد.