معنی فارسی funicule
B1فنیکول، یک ساختار باریک و نخمانند در بافت اعصاب یا گیاهان که نقش مهمی در انتقال اطلاعات دارد.
A cord or a thin, thread-like structure, often used to refer to a bundle of nerve fibers or plant structures.
- NOUN
example
معنی(example):
فنیکول اعصاب برای انتقال سیگنالها ضروری است.
مثال:
The funicule of the nerve fibers is essential for transmitting signals.
معنی(example):
درک فنیکول در مطالعه مسیرهای عصبی کمک میکند.
مثال:
Understanding the funicule helps in studying neural pathways.
معنی فارسی کلمه funicule
:فنیکول، یک ساختار باریک و نخمانند در بافت اعصاب یا گیاهان که نقش مهمی در انتقال اطلاعات دارد.