معنی فارسی fusilly

B1

فوزیلی، به معنای عمل کردن به‌طور غیرمنظم و شتابزده.

In a hurried or chaotic manner.

example
معنی(example):

طرح به‌طور شتابزده انجام شد و منجر به سردرگمی شد.

مثال:

The plan was executed fusilly, leading to confusion.

معنی(example):

آنها بدون در نظر گرفتن عواقب به‌طور شتابزده عمل کردند.

مثال:

They acted fusilly without considering the consequences.

معنی فارسی کلمه fusilly

:

فوزیلی، به معنای عمل کردن به‌طور غیرمنظم و شتابزده.