معنی فارسی fust
B1بوی نمزده، که به طور خاص برای اشاره به بوی ناشی از رطوبت استفاده میشود.
A musty smell, often indicating dampness and neglect.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کتاب قدیمی بوی نمزدهای داشت که نشان میداد سالها نگهداری شده است.
مثال:
The old book had a fusty smell that indicated it had been stored for years.
معنی(example):
او از جو نمزده اتاق رهاشده بیزار بود.
مثال:
He disliked the fust atmosphere of the neglected room.
معنی فارسی کلمه fust
:بوی نمزده، که به طور خاص برای اشاره به بوی ناشی از رطوبت استفاده میشود.