معنی فارسی fx

B1

fx، نماد تابعی است که معمولاً در ریاضیات و علوم کاربرد دارد.

A notation representing a function in mathematics.

noun
معنی(noun):

The hair of the head.

معنی(noun):

A fax machine or a document received and printed by one.

example
معنی(example):

fx در معادله نشان‌دهنده یک تابع است.

مثال:

The fx in the equation represents a function.

معنی(example):

fx می‌تواند برای مدلسازی سناریوهای مختلف استفاده شود.

مثال:

The fx can be used to model various scenarios.

معنی فارسی کلمه fx

: معنی fx به فارسی

fx، نماد تابعی است که معمولاً در ریاضیات و علوم کاربرد دارد.