معنی فارسی gabioned
B2گابیون شده، اشاره به محوطهای که با گابیونها ساخته شده است.
Referring to an area reinforced with gabions.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
منطقه گابیون شده در طول طوفان ثبات را فراهم کرد.
مثال:
The gabioned area provided stability during the storm.
معنی(example):
آنها دیوارهای نگهدارنده گابیون را نصب کردند.
مثال:
They installed gabioned retaining walls.
معنی فارسی کلمه gabioned
:گابیون شده، اشاره به محوطهای که با گابیونها ساخته شده است.