معنی فارسی gallo
B1نامی که ممکن است به هنر یا نمایشی با استفاده از رنگهای شاد اشاره کند.
A term that can denote vibrant art or cultural expression, often characterized by vivid colors.
- OTHER
example
معنی(example):
گالو به خاطر رنگهای زندهاش شناخته میشود.
مثال:
Gallo is known for its vibrant colors.
معنی(example):
هنرمند یک گالو نقاشی کرد تا جوهرهی زندگی را درک کند.
مثال:
The artist painted a gallo to capture the essence of life.
معنی فارسی کلمه gallo
:
نامی که ممکن است به هنر یا نمایشی با استفاده از رنگهای شاد اشاره کند.