معنی فارسی gandered
B1نگاه کردن به چیزی به طور سریع یا گذرا.
To look at something briefly or casually.
- verb
verb
معنی(verb):
Ramble, wander
example
معنی(example):
او بعد از یک روز طولانی به غروب زیبا نگاه کرد.
مثال:
He gandered at the beautiful sunset after a long day.
معنی(example):
او از طریق پنجره نگاه کرد تا ببیند چه خبر است.
مثال:
She gandered through the window to see what was happening outside.
معنی فارسی کلمه gandered
:
نگاه کردن به چیزی به طور سریع یا گذرا.
