معنی فارسی garbel
B1گاربل، به معنی زیر و رو کردن یا به هم زدن کلمات به طوری که مفهوم دقیقی نداشته باشد.
To mix up words or sounds in a way that does not convey a clear meaning.
- VERB
example
معنی(example):
من شنیدم که او در خلال سخنرانیاش کلمات را گاربل میکرد.
مثال:
I heard him garbel the words during his speech.
معنی(example):
هنرمند قبل از نقاشی افکارش را گاربل میکرد.
مثال:
The artist would garbel his thoughts before painting.
معنی فارسی کلمه garbel
:گاربل، به معنی زیر و رو کردن یا به هم زدن کلمات به طوری که مفهوم دقیقی نداشته باشد.