معنی فارسی garbing
B1پوشاندن یا لباس پوشیدن به یک شی یا فرد، به ویژه در زمینه مد و طراحی.
The act of dressing or adorning with clothing.
- verb
verb
معنی(verb):
To dress in garb.
example
معنی(example):
آنها عروسکها را با جدیدترین مد لباس میپوشاندند.
مثال:
They were garbing the mannequins with the latest fashion.
معنی(example):
لباس پوشاندنهایی که توسط طراح لباس انجام شد، ظاهر را به کلی تغییر داد.
مثال:
Garbings done by the stylist transformed the entire look.
معنی فارسی کلمه garbing
:
پوشاندن یا لباس پوشیدن به یک شی یا فرد، به ویژه در زمینه مد و طراحی.