معنی فارسی gardenly
B1به ویژگی یا صفات وابسته به باغ اشاره دارد؛ میتواند به زیبایی و طراوت یک باغ اشاره کند.
Relating to the characteristics or beauty of a garden.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عطر باغی هوا را پر کرد.
مثال:
The gardenly scent filled the air.
معنی(example):
تزئینات باغی او به مهمانی روح بخشید.
مثال:
Her gardenly decorations brought life to the party.
معنی فارسی کلمه gardenly
:
به ویژگی یا صفات وابسته به باغ اشاره دارد؛ میتواند به زیبایی و طراوت یک باغ اشاره کند.