معنی فارسی gardenmaking

B1

فرآیند ساخت و طراحی باغ؛ هنر و علم ایجاد باغ‌ها.

The process of creating and designing gardens.

example
معنی(example):

باغ‌سازی به صبر و خلاقیت نیاز دارد.

مثال:

Gardenmaking requires patience and creativity.

معنی(example):

او دوره‌هایی در باغ‌سازی گذراند تا مهارت‌هایش را بهبود بخشد.

مثال:

She took courses in gardenmaking to improve her skills.

معنی فارسی کلمه gardenmaking

: معنی gardenmaking به فارسی

فرآیند ساخت و طراحی باغ؛ هنر و علم ایجاد باغ‌ها.