معنی فارسی garlanding
B1عمل زینت دادن با استفاده از حلقه‌هایی از گل یا برگ، به‌خصوص در جشن‌ها و مراسم‌ها.
The act of decorating something with garlands, particularly in festive contexts.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To deck or ornament something with a garland
معنی(verb):
To form something into a garland
noun
معنی(noun):
An arrangement of garlands.
example
معنی(example):
کودکان از زینت دادن درخت برای فصل جشن لذت بردند.
مثال:
The children enjoyed garlanding the tree for the festive season.
معنی(example):
زینت دادن یک سنت رایج در طول جشنواره‌ها است.
مثال:
Garlanding is a common tradition during celebrations.
معنی فارسی کلمه garlanding
:
عمل زینت دادن با استفاده از حلقه‌هایی از گل یا برگ، به‌خصوص در جشن‌ها و مراسم‌ها.
