معنی فارسی garlicky

B1 /ˈɡɑɹlɪki/

طعم یا بویی که به دلیل وجود سیر در غذا احساس می‌شود.

Having or flavored with garlic.

adjective
معنی(adjective):

Tasting or smelling of garlic.

example
معنی(example):

سالاد طعمی سیرکی داشت که همه آن را دوست داشتند.

مثال:

The salad had a garlicky flavor that everyone loved.

معنی(example):

او سس سیرکی به ماکارونی اضافه کرد.

مثال:

He added a garlicky sauce to the pasta.

معنی فارسی کلمه garlicky

: معنی garlicky به فارسی

طعم یا بویی که به دلیل وجود سیر در غذا احساس می‌شود.