معنی فارسی garnerage
B1جمعآوری یا گردآوری تلاشها، منابع یا دانش.
The act of gathering or accumulating resources or efforts.
- NOUN
example
معنی(example):
تلاشهای گردآوری شده به یک پروژه موفق اجتماعی منجر شد.
مثال:
The garnerage of efforts led to a successful community project.
معنی(example):
گردآوری دانش او به موفقیت در مسابقه کمک کرد.
مثال:
Her garnerage of knowledge helped her win the competition.
معنی فارسی کلمه garnerage
:
جمعآوری یا گردآوری تلاشها، منابع یا دانش.