معنی فارسی garotting
B1عمل خفه کردن به وسیله گروت، روشی است که در بسیاری از موقعیت‌ها به کار می‌رود.
The act of strangling, typically associated with a clandestine method.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
A killing carried out with a garotte.
verb
معنی(verb):
To execute by strangulation.
معنی(verb):
To suddenly render insensible by semi-strangulation, and then to rob.
example
معنی(example):
خفه کردن می‌تواند روشی بی‌صدا برای از بین بردن هدف باشد.
مثال:
Garotting can be a quiet way to eliminate a target.
معنی(example):
تکنیک خفه کردن در طول تاریخ استفاده شده است.
مثال:
The technique of garotting has been used throughout history.
معنی فارسی کلمه garotting
:
عمل خفه کردن به وسیله گروت، روشی است که در بسیاری از موقعیت‌ها به کار می‌رود.
