معنی فارسی gasted
B1گاستد، به معنای کار یا فعالیتی که موجب خستگی یا کوفتگی میشود.
A state of exhaustion or fatigue, often after strenuous activity.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او بعد از پیادهروی طولانی احساس خستگی کرد.
مثال:
She felt gasted after her long hike.
معنی(example):
بعد از دویدن، او به طور کامل خسته شد.
مثال:
After running, he was completely gasted.
معنی فارسی کلمه gasted
:
گاستد، به معنای کار یا فعالیتی که موجب خستگی یا کوفتگی میشود.