معنی فارسی gawked
B1به معنای خیره شدن با تعجب به چیزی.
To have stared at something with amazement or disbelief.
- verb
verb
معنی(verb):
To stare or gape stupidly.
معنی(verb):
To stare conspicuously.
example
معنی(example):
او با حیرت به نمای خیرهکننده از کوه نگاه کرد.
مثال:
He gawked at the breathtaking view from the mountain.
معنی(example):
او وقتی سلبریتی معروف را دید، مبهوت شد.
مثال:
She gawked when she saw the famous celebrity.
معنی فارسی کلمه gawked
:
به معنای خیره شدن با تعجب به چیزی.
