معنی فارسی gef

B1

حالت خستگی یا احساسی که به خاطر فشار زیاد ایجاد می‌شود.

A colloquial term indicating fatigue or feeling worn out.

example
معنی(example):

او بعد از روز طولانی خیلی خسته بود.

مثال:

He was feeling so gef after the long day.

معنی(example):

فیلم او را خسته و متفکر کرد.

مثال:

The movie left her feeling gef and reflective.

معنی فارسی کلمه gef

: معنی gef به فارسی

حالت خستگی یا احساسی که به خاطر فشار زیاد ایجاد می‌شود.