معنی فارسی gelatinous
B2ژلاتینی، توصیف چیزی که شکل و بافت ژلاتین دارد.
Having a jelly-like consistency; resembling gelatin.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Jelly-like.
معنی(adjective):
Of or referring to gelatin.
example
معنی(example):
سوپ دارای بافت ژلاتینی بود که جذاب نبود.
مثال:
The soup had a gelatinous texture that was not appealing.
معنی(example):
برخی نوعهای دسر ژلاتینی و لرزان هستند.
مثال:
Some types of desserts are gelatinous and wobbly.
معنی فارسی کلمه gelatinous
:
ژلاتینی، توصیف چیزی که شکل و بافت ژلاتین دارد.
