معنی فارسی geminous

B1

به نمادی اشاره دارد که ویژگی دوقلویی دارد.

Adjective describing something that exists in pairs or twins.

example
معنی(example):

ماهیت دوقلوی برگ‌ها این گیاه را منحصر به فرد کرده بود.

مثال:

The geminous nature of the leaves made the plant unique.

معنی(example):

در شعر، قافیه‌های دوقلو اغلب برای تاثیرگذاری استفاده می‌شود.

مثال:

In poetry, geminous rhymes are often used for effect.

معنی فارسی کلمه geminous

:

به نمادی اشاره دارد که ویژگی دوقلویی دارد.