معنی فارسی generalcies
B1عمومیتها، حالت یا شرایط خاص مربوط به عمومیت.
Instances or qualities of being general or broad.
- NOUN
example
معنی(example):
عمومیتهای مختلفی در فرهنگهای گوناگون قابل مشاهده است.
مثال:
Different generalcies can be observed in various cultures.
معنی(example):
این مطالعه بر عمومیتهای تأثیرگذار بر رفتار اجتماعی تأکید کرد.
مثال:
The study highlighted the generalcies affecting social behavior.
معنی فارسی کلمه generalcies
:عمومیتها، حالت یا شرایط خاص مربوط به عمومیت.