معنی فارسی generalisation
B2فرایند یا عمل استنباط و تعریف یک مفهوم کلی با استفاده از موارد ویژه.
The act of forming general concepts by abstracting common properties from instances.
- noun
noun
معنی(noun):
The formulation of general concepts from specific instances by abstracting common properties.
معنی(noun):
Inductive reasoning from detailed facts to general principles.
example
معنی(example):
کلی‌سازی که او انجام داد بسیار ساده‌انگارانه بود.
مثال:
The generalisation he made was overly simplistic.
معنی(example):
یک کلی‌سازی گاهی ممکن است مسائل پیچیده را بیش از حد ساده کند.
مثال:
A generalisation can sometimes oversimplify complex issues.
معنی فارسی کلمه generalisation
:
فرایند یا عمل استنباط و تعریف یک مفهوم کلی با استفاده از موارد ویژه.
